کیهان: طالبان تغییر رویه داده و دیگر سر نمی برد!
به گزارش کی آنلاین، روزنامه کیهان نوشت: مدتی است خبر های مهم و در عین حال عجیب و مبهمی از افغانستان، کشور همسایه ایران منتشر می گردد: پیشروی سریع طالبان در شهر های مختلف افغانستان و سقوط یک به یک شهر های این کشور!
طی 10 روز گذشته، تقریبا روزی نبوده که خبری از سقوط شهری در افغانستان مخابره نشده باشد. اگرچه در لابه لای اخبار این سقوط ها، خبر هایی هم از بازپس گیری بعضی شهر ها به دست نیرو های دولتی مخابره شده، اما خبر پیشروی های سریع طالبان، چیزی نبود که سایر اخبار بتواند آن را تحت الشعاع خود قرار دهد. کار به جایی رسید که در بعضی روز ها اعلام می شد، 8 شهر افغانستان در یک روز به دست طالبان افتاد!
حالا هم خبر رسیده که، طالبان مدعی است، کنترل 80 درصد این کشور را در اختیار گرفته و هیچ بعید نیست، خبر سقوط کابل را هم طی هفته ها یا حداکثر چند ماه آینده بشنویم! دیروز ان بی سی نیوز نوشت: طالبان، خود هم از سرعت پیشروی هایی که می نماید، غافلگیر شده است؟
در افغانستان چه خبر است؟ آیا پیشروی های طالبان، عجیب و مشکوک نیست؟ آیا این تحولات با خروج نیرو های آمریکایی از این کشور مرتبط است؟ با مذاکراتی که آمریکا و طالبان داشت چطور؟ و بالاخره اینکه، آیا این تحولات خطری برای ایران خواهد داشت؟
برای رسیدن به پاسخ های این سؤال، ابتدا باید نکاتی روشن شود. نکاتی مثل اینکه، آیا این طالبانی که از آن حرف می زنیم، همان طالبانی است که مثل داعش سر می برد و قتل شیعیان را مباح و در بعضی جا ها حتی حلال می داند؟ بخوانید:
1- آنچه در رسانه های افغانستان و سایر کشور های دنیا درباره تحولات جاری در این کشور منتشر شده نشان می دهد، در این پیشروی ها خبری از جنایت های هولناک، شبیه جنایات داعش در عراق نیست. طالبان حتی اعلام نموده کاری با شیعیان این کشور هم ندارد (و تا لحظه تنظیم این گزارش هم خبری درباره جنایت این گروه علیه شیعیان افغان لااقل، مخابره نشده است). طبق این گزارش ها، خبری از قتل عام غیرنظامیان بی گناه و تخریب خانه ها هم نیست و آنچه هست، صرفا درگیری با نیرو های مسلح دولتی است.
منابع خبری در این کشور حتی می گویند، درگیری ها با نیرو های نظامی دولت افغانستان است و غالبا هم، همین نیرو های مسلح به همراه مقامات محلی خیلی راحت و بدون مقاومت به طالبان می پیوندند. شاید پاسخ یکی از سؤال های این یادداشت و راز پیشروی های سریع طالبان، در همین نکته نهفته باشد! اینکه چرا نیرو های مسلح و مقامات محلی مقاومت نمی نمایند هم در جای خود، احتیاج به آنالیز دارد که اینجا ما، فقط به گوشه ای از آن اشاره ای نموده و می گذریم.
طبق گفته های کارشناسان افغان که در ایران زندگی می نمایند، طالبان، نیروی یکدست و منسجم نیست که صدر تا ذیل آن با هم هماهنگ بوده و مثل یک نیروی آموزش دیده ارتش عمل کند. بسیاری از اعضای این گروه، چه بسا، قربانیان جنگ و جوانانی هستند که خانواده خود را در ناآرامی ها از دست داده اند و به علت فقر و برای گذران زندگی یا حتی انتقام و یا داشتن یک نوع احساس تکلیف به این گروه پیوسته اند. جمعیت قابل توجهی از مردم افغانستان هم بنا به دلایلی از جمله بی اعتمادی به دولت های خود، در بسیاری مواقع، مسائل خود را نه با مراجعه به مراکز دولتی که، رجوع به ریش سفید ها یا همین عظیمان طالبان حل و فصل می نمایند.
به عبارتی، نیرو های طالبانی که امروز از آن حرف می زنیم، اولا نیروی یکدست و هماهنگی نیست ثانیا، با طالبانی که می شناختیم و مثلا سر می برید، تفاوت هایی نموده است. طالبان این تغییر رویه را رسما هم اعلام نموده، اما مقدار صحت و سقم این ادعا ها احتیاج به آنالیز جدی دارد.
2- فضای حاکم بر تحلیل رسانه های غرب به ویژه آمریکا از تحولات افغانستان این است که، چون آمریکایی ها در حال خروج از افغانستان هستند، این کشور در حال سقوط است که در این باره هم باید گفت، اولا آمریکایی ها با هماهنگی با همین طالبان و طی مذاکرات رسمی که با آن ها داشتند، در حال خروج از افغانستان هستند و چنانچه بپذیریم، این خروج آمریکاست که باعث سقوط افغانستان می شود، خود به خود به این نتیجه خواهیم رسید که، طالبان در این پیشروی ها کاملا با آمریکا هماهنگ است.
به این نکته هم باید توجه داشت که آمریکا، همزمان با خروج از افغانستان، در حال لنگر انداختن در پاکستان است تا دلایلی که در این 20 سال به خاطر آن ها در افغانستان حضور داشت را از دست ندهد! طی هفته های اخیر بار ها اخباری از سفر مقامات نظامی و اطلاعاتی آمریکا به پاکستان در بالاترین سطح برای تاسیس دو پایگاه عظیم نظامی و اطلاعاتی منتشر شده است! این یعنی، آمریکا هنوز در منطقه حضور دارد.
اما آنچه در این بین مهم است اینکه، آمریکا با هدف اعلامی مبارزه با تروریسم (القاعده و بعد ها طالبان) به افغانستان لشکرکشی کرد و همه این تحولات که برشمردیم (مذاکره با طالبان، هماهنگی با این گروه شبه نظامی و...) نشان می دهد، آمریکا در رسیدن به هدفش شکست خورده است. از نوع تحلیل رسانه های آمریکایی (که در خطوط ابتدایی بند 2 این یادداشت به آن اشاره شد) این برداشت را هم می شود کرد که، آمریکا با هماهنگی کامل با طالبان در حال انتقام گیری از مردم افغانستان است.
آمریکایی ها چند تریلیون دلار در منطقه هزینه نموده اند و به اهداف اعلامی خود نرسیده اند لذا بعید است، به راحتی از این کشور خارج شوند. با نیم نگاهی به مذاکرات پیدا و پنهان آمریکا با طالبان شاید تحولات جاری در افغانستان حاصل یک تقسیم کار بین این دو باشد. هدف هم، تشکیل یک دولت طالبانی که در ظاهر با طالبان قبلی فرق دارد باشد. برای چه؟ برای آزردن کشوری که اصلا، هدف از لشکرکشی به منطقه، آن بوده است: ایران!
3- آنالیز اینکه تحولات جاری در افغانستان، چقدر می تواند برای ما که همسایه اش هستیم، مخاطراتی داشته باشد هنوز زود است. طبق آخرین گزارش ها، مردم افغانستان برای مقابله با پیشروی طالبان مسلح شده اند و اگر تحولات به همین شکل جلو برود، این کشور روز های خونینی به خود خواهد دید.
درباره ورود شیعیان افغانستان به این جنگ به طور مستقل هم، خبر قابل توجهی مطرح نشده است، با این نظریه که آمریکایی ها به راحتی می توانند، این جنگ را به جنگ شیعه و سنی بدل نموده و به یکی از آرزو های طولانی خود در منطقه دست یابند. ضمن اینکه، چنانچه این جنگ به همین شکل ادامه یابد، ما باید منتظر سیل پناهجویان افغان به کشورمان باشیم.
4- یک نکته مهم درباره تحولات افغانستان، به دولت آقای اشرف غنی باز می شود. بسیاری رئیس جمهور فعلی افغانستان را فردی غربگرا می دانند که هر آنچه آمریکایی ها طی این سال ها گفته، مو به مو اجرا نموده است. نتیجه این رویکرد هم، امروز خود را نشان داده است! همین حالا که در حال مطالعه این یادداشت هستید هم، ایشان برای تبادل نظر با مقامات آمریکایی (و احتمالا گرفتن یاری) به واشنگتن سفر نموده است.
ریشه اصلی آنچه در افغانستان جریان دارد، به همان علتی که رسانه های آمریکایی در تحلیل خود می آورند، همین آمریکاست. اگر این تحلیل را که، طالبان پس از مذاکره با آمریکا و هماهنگ با این کشور در حال پیشروی است درست بگیریم، آقای اشرف غنی باید متوجه شده باشد که، راه را اشتباه رفته است. نزدیک ترین علت برای اینکه، نمی شود به آمریکایی ها اعتماد کرد، همین شرایط افغانستان است. بحران های داخلی قبل از همه، راه چاره های داخلی می طلبد. قطعا راه چاره بحران افغانستان، رجوع به عامل بحران نیست. اگر آمریکا قرار بود افغانستان را آباد کند، در این 20 سال آبادش نموده بود.
5- اگر طالبان، همان طالبان 1377 تا 1380 شمسی باشد، قدرت گرفتن آن در افغانستان نه به صلاح ایران و نه به صلاح هیچ کشور دیگری در منطقه نخواهد بود؛ اما به صلاح آمریکا؛ چرا، خواهد بود! مگر اینکه، این گروه پرنفوذ تغییر رویه داده و صرفا قصد سهیم شدن در قدرت را داشته باشد که در این صورت، ماجرا متفاوت خواهد بود. شاید این گروه در حال پیشروی است تا پس از خروج آمریکا، با دستان پر وارد مذاکره شده و سهم بیشتری از قدرت را از آن خود کند.
در این بین، اما حواس ها به کشور های فرصت طلبی مثل ترکیه هم باید باشد. این کشور نشان داده برای رسیدن به بعضی بلندپروازی ها، به استقبال ماجراجویی می رود. ماجراجویی های این کشور در ماجرای قره باغ، سوریه، عراق، یونان، لیبی و... نشان می دهد، بعضی کشور ها نانشان در بحران سازی است!
6- می گویند ناپلئون بناپارت، برای حل بعضی مسائل و مسائل بعضا پیچیده کشوری، راه چاره جالبی داشت. وقتی نامه های وزرا و فرماندهان نظامی و سایر مقامات را درباره بعضی مسائل و مسائل جاری حکومت دریافت می کرد، آن ها را روی میز گذاشته و نمی خواند، چون معتقد بود مرور زمان حلال بعضی از این مسائل خواهد بود یا به حل شدن بعضی از آن ها یاری خواهد نمود. مسئله افغانستان به علت داشتن بازیگران متعدد داخلی و خارجی پیچیده است و تحلیل و پیش بینی تحولات بعدی آن سخت.
در تحولات جاری افغانستان هم روز ها و هفته های آینده به شدت حساس خواهند بود و بهتر از هر کارشناس و تحلیلگری آینده پیش روی افغانستان را، نشان خواهد داد. باید منتظر بود و اقدامات بعدی طالبان، آمریکا، ترکیه، دولت فعلی افغانستان و از همه مهم تر مردم این کشور را دید تا بتوان تحلیل دقیق تری از این تحولات داشت. در این بین هوشیاری و اقدام هیچ یک از بازیگرانی که برشمردیم، مهم تر و موثرتر از مردم شجاع افغانستان نخواهد بود.
منبع: فرارو