کارکردهای رسانه و ارتباط آن با پژوهش در مبانی علوم شناختی

به گزارش کی آنلاین، عضو کمیته علمی نخستین کنفرانس ملی علوم شناختی گفت: بعضی کارکردهای رسانه در واقع به پژوهش در مبانی علوم شناختی برمی شود.

کارکردهای رسانه و ارتباط آن با پژوهش در مبانی علوم شناختی

به گزارش خبرنگار گروه علمی و دانشگاهی خبرنگاران، علوم شناختی به عنوان دانشی نوین در ذهن شناسی مطرح است که به گفته بسیاری از کارشناسان این دانش نه تنها در برطرف بسیاری از احتیاجهای روزمره افراد اثرگذار است بلکه رسانه ها با توجه به ذهن شناسی مخاطب با بهره گیری از این دانش می توانند در تحقق اهداف خود پیروز تر عمل نمایند.

علوم شناختی در حال حاضر به عنوان رشته میان رشته ای متشکل از رشته های مختلفی مانند روان شناسی، فلسفه ذهن، عصب شناسی، زبان شناسی، انسان شناسی، علوم رایانه و هوش مصنوعی در دانشگاه ها تدریس می شود.

این علم به آنالیز ماهیت فعالیت های ذهنی مانند تفکر، طبقه بندی و فرایندهایی که انجام این فعالیت ها را ممکن می نماید می پردازد.

در این زمینه با امید کریم زاده عضو کمیته علمی نخستین کنفرانس ملی علوم شناختی و رسانه و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی به گفت وگو نشستیم.

ریشه تاریخی علوم شناختی

فارس: در ابتدا یک تعریف کلی از علوم شناختی بفرمایید.

کریم زاده: در مجموع می توان گفت علوم شناختی یک رشته دانشگاهی است که برای شناخت و مطالعه فهم ذهن بشر به کار می رود، یعنی قرار است روشن شود که ذهن بشر چگونه کار می نماید و این کارکرد چه ویژگی­ هایی دارد و آیا قواعدی بر آن حاکم است یا نه و اگر حاکم است این قواعد چیست.

فارس: این روند ریشه تاریخی دارد؟

کریم زاده: بله، به طور تاریخی آغاز روند مطالعه ذهن پیش از دوره­ی مدرن در قرون وسطی و پیش از آن در دوران باستان و معیناَ در یونان باستان آغاز شد. از یونان باستان فیلسوفان بزرگی مطالعه روی ذهن انسان را آغاز کردند و می توان گفت این روند پژوهش درباره­ی ذهن عملاً از فلسفه آغاز شده است.

همان طور که گفتم درباره اینکه ذهن چیست و چگونه کار می نماید، از افلاطون و ارسطو نوشته داریم تا فیلسوفان قرون وسطی و فیلسوفان مدرن؛ اما در اواخر قرن نوزدهم روانشناسی تجربی به عنوان یک علم مستقل از فلسفه جدا شد زیرا قبل از آن فیلسوفان بودند که کار روانشناسی را انجام می دادند و نظریه های روانشناختی را به وجود می آوردند اما در روانشناسی تجربی آزمایش و مشاهده و تجربه به آن اضافه شد.

پیدایش علوم شناختی با تحول چند علم

این امر در اواخر قرن نوزدهم رخ داد، سپس روانشناسی با علوم دیگری همراه شد، تحول این علوم به همراه روانشناسی منجر به پیدایش علوم شناختی شد و هدف اصلی آن این بود که محققان می خواستند بدانند ذهن بشر چگونه کار می نماید.

بعد از مستقل شدن علم روانشناسی تجربی در قرن بیستم، نظریه هایی درباره رابطه ذهن و مغز ظهور کرد که مهم ترین های آنها نظریه رفتارگرایی است، این نظریه به ربع اول قرن بیستم مربوط می شود و تا میانه های قرن بیستم نیز ادامه داشته است

حدودا از سال 1970 به بعد را آغاز رسمی علوم شناختی می دانند، در این زمان یک انجمن به اسم انجمن علوم شناختی در آمریکا راه اندازی شد و مجله ای با عنوان رسمی علوم شناختی آغاز به کار کرد، به همین دلیل دهه 70 میلادی را دهه­ تولد علوم شناختی می دانند.

فارس: علوم شناختی که امروزه به عنوان یک رشته بین رشته ای از آن یاد می شود، همین تعریف را دارد؟

کریم زاده: علوم شناختی که ما با آن سروکار داریم، مجموعه ای از علوم مختلف است که کم و بیش می توان گفت مهم ترین آنها عبارتند از روانشناسی، فلسفه، هوش مصنوعی، علوم اعصاب شناختی و زبان شناسی.

این رشته ها مهم ترین جنبه هایی هستند که در کنار هم قرار می گیرند و سعی می نمایند هر کدام در موضع خودشان مسأله ذهن انسان را مطالعه نمایند که مجموع مطالعات تمام این موضوعات را علوم شناختی می نامیم.

البته علوم شناختی تنها منحصر به این علوم نیست، ممکن است علوم دیگری نیز به علوم شناختی مرتبط باشد، حتی مردم شناسی هم می تواند بخشی از این علوم باشد، کسانی که مسائل ذهنی انسان را در مرز فرهنگ های مختلف آنالیز می نمایند. به عنوان نمونه یک ادعا در این زمینه این است که ذهن انسان شرقی و ذهن انسان غربی ممکن است مکانیسم ­ها و ساختارهای متفاوتی در ساختن مفاهیم داشته باشند یا از موضوعات واحد برداشت­های مختلف بنمایند. طبیعتاً این موارد نیز بخشی از پژوهش­ های علوم شناختی به شمار می­ آید.

فارس: این دانش چطور به عنوان یک رشته دانشگاهی مطرح شد؟

کریم زاده: به عنوان یک رشته در دانشگاه اوایل کار علوم شناختی عمدتا نقد و آزمایش و آنالیز نظریه هایی بود که در روانشناسی راجع به ذهن انسان وجود دارد که مهم ترین این نظریه ها رفتارگرایی بود و نظریه بعدی نظریه این همانی ذهن و مغز و نظریه کارکردگرایی ذهن بود.

اتفاقاتی که در زبان شناسی افتاد هم با نظریه چامسکی آغاز شد، چامسکی گفت که ذهن بشر یک گرامر دارد که قواعد آن به صورت درونی در ساختار مغزی یا ذهنی بشر وجود دارد و اینها در طول زمان معین است و باعث می شود زبان یک گرامر معینی داشته باشد، این گرامرها قراردادی نیستند و تغییر نمی پذیرند.

اتفاق مهمی که در روانشناسی رخ داد این بود که مفهوم بازنمایی ذهنی که از روانشناسی حذف شده بود بار دیگر به این علم بازگشت. در دهه پنجاه میلادی رفتارگرایان اعتقاد داشتند چیزی به اسم بازنمایی ذهنی وجود ندارد و چون رفتارگرایی در آن موقع گرایش مسلط در روان­شناسی محسوب می شد، مفهوم بازنمایی ذهنی عملاً از گفتار روان­شناسی علمی حذف شده بود.

اما تحقیقات بعدی نشان داد که خیلی از پدیده های روانشناختی را نمی توان تبیین کرد مگر اینکه شما به چیزی به اسم بازنمایی قائل باشید. فقط برای نمونه به مساله­ ظرفیت محدود حافظه­ انسان در بازه­ های زمانی معین اشاره می­کنم و اینکه با وجود این محدودیت انسان می تواند موضوعات بسیار زیادی را به حافظه بسپرد. یکی از پاسخ هایی که به این مشکل داده شد این بود که ذهن ما به وسیله بازنمایی این کار را انجام می دهد.

از جمله تحلیل مفهوم نظری که از فرهنگ می آید جزء روش های علوم شناختی محسوب می شود همچنین کار تجربی و آزمایشگاهی که از روانشناسی تجربی می آید از روش های علوم شناختی است، روش دیگر مدل سازی کامپیوتری مختص هوش مصنوعی است.

در هوش مصنوعی نیز طبیعتا یک سری پیشرفت به وسیله مدل سازی انجام می شود، اینکه ما بدانیم سیستم های هوشمند چگونه کار می نماید آیا می شود رفتار سیستم هوشمند را مدل کرد یا نه.

فارس: به طور کلی بفرمایید علوم شناختی چه کارکردی در زندگی مردم دارد؟

کریم زاده: جواب هایی که علوم شناختی به مسائل مختلف می دهد از جمله مسائل اخلاقی و مسائل مربوط به عقلانیت، مسائل مربوط به اراده و اختیار؛ پاسخ اینها با پاسخ هایی که در فلسفه­ کلاسیک یا مدرن ممکن مطرح شود، ممکن است تفاوت داشته باشد.

بنابراین در خیلی از حوزه ها یک نوع تنش بین جواب هایی که فلسفه به آنها می دهد و جواب هایی که علوم شناختی می دهد، وجود دارد.

مهم ترین کانون تنش اینجاست که علوم شناختی یک علم طبیعی است؛ در نهایت همان طور که گفتم روانشناسی تجربی، هوش مصنوعی و غیره علم تجربی محسوب می شوند؛ بنابراین پاسخ هایی که می دهند در نهایت یک جور پاسخ هایی است که فرآورده علم تجربی است و اگر فلسفه را رشته ای متفاوت با علم تجربی در نظر بگیریم خیلی از پاسخ ها و پیش فرض هایی که این دو شاخه نسبت به مسائل دارند فرق خواهد نمود.

یکی از مسائل اساسی ما در حوزه علوم شناختی در کشور ایران، مسأله کمبود منابع نوشتاری قابل اعتماد است، بنابراین چیزی که ما احتیاج داریم این است که شناخت درستی از اهمیت متون داشته باشیم.

در حال حاضر دانشگاهی ها عادت کردند به اینکه وقتی از علوم شناختی سوال پرسیده شود به سراغ جست وجو در سایت ها می روند و نمی دانند کدام منابع اصلی و مهم هستند و کدام منابع مهم نیستند؛ این یک نکته­ مهم است که در ایران از نظر داشتن شناخت درست از منابع اصلی و موضوعات مهم، وضع ما خوب نیست.

احتیاج ما این است از افرادی که کار جدی در این حوزه ها می نمایند بپرسیم منابع اصلی و مهم که باید به فارسی ترجمه شوند چه چیزهایی است، و آن مطالبی که به درد ترجمه کردن نمی ­خورند و باید در کلاس به دانشجویان تحصیلات تکمیلی درس داده شوند کدامند.

نه اینکه با سرچ کردن های سطحی به برخی مطالب دسترسی پیدا کنیم. به طور کلی درک درست از اینکه چه چیزی باید ترجمه شود و چه چیزی نباید ترجمه شود در میان دانشگاهیان و مترجمان ما وجود ندارد و این یکی از آسیب­ های نظام دانشگاهی ماست.

نکته بعدی مسأله حضور علوم شناختی به عنوان یک رشته تخصصی در دانشگاه ها است، در برخی از دانشگاه ها از جمله دانشگاه شهید بهشتی پژوهشکده ای به نام پژوهشکده علوم شناختی و مغز داریم، در پژوهشگاه دانش های بنیادی IPM پژوهشکده­ای به نام پژوهشکده علوم شناختی فعالیت می نماید و نیز ستادی به نام ستاد علوم شناختی وجود دارد، این ها از جهاتی متفاوت و از جهاتی هم شبیه هستند.

فارس: این رشته را چطور آسیب شناسی می کنید؟

کریم زاده: مهم ترین مسأله ای که به عنوان آسیب شناسی در این رشته اشاره می کنم این است که دانشجویان علوم شناختی یک مشکل دارند، به دلیل اینکه در ایران این رشته را در مقطع کارشناسی نداریم دانشجویی که لیسانس روانشناسی و فوق لیسانس روانشناسی گرفته دانشجوی دکتری علوم شناختی می شود، این فرد به دلیل آموزش سنتی که در روانشناسی ایران دیده و احتمالا در دبیرستان رشته علوم انسانی یا علوم تجربی بوده، آشنایی حداقلی با محاسبات و علوم کامپیوتری و منطق و فلسفه­­ ذهن دارد. در طول دوره لیسانس و فوق لیسانس هم آشنایی دقیقی با این علوم پیدا نمی نماید. واضح است که دانشجویی که آموزش مقدماتی از علوم لازم برای پژوهش جدی در علوم شناختی نداشته باشد، علایق و حوزه پژوهش ­هایش در دانشگاه بسیار محدود می شود.

بنابراین آسیب شناسی قضیه این است که باید فکری کرد راجع به اینکه دانشجوی علوم شناختی دکتری وقتی می خواهد کار جدی انجام دهد در لیسانس و فوق لیسانس چه کارهایی باید انجام دهند و اگر ضروری است باید یک پیش احتیاجهای جدی در نظر گرفت و از استادان دانشگاه در سراسر دانشگاه های ایران یاری گرفت و سپس تیمی تشکیل داد که مسائل اساسی و مقدماتی را به دانشجویان تدریس نمایند زیرا ما به اندازه کافی متخصص نداریم که هر دانشگاه یک تیم تحقیقاتی و آموزشی خوب داشته باشد و بتواند در حد کافی به دانشجو یاری کند.

به دلیل اینکه رشته علوم شناختی نوپا است، در ایران باید فکری اساسی در مقطع دکتری و هم قبل از مقطع دکتری برای این رشته صورت گیرد

ارتباط علوم شناختی و رسانه

فارس: به نظر شما رسانه ها می توانند به ترویج علوم شناختی یاری نمایند؟

کریم زاده: برای ترویج علوم شناختی به وسیله رسانه ها یکی از کارهایی که می توان انجام داد برگزاری کنفرانس و همایش ها در قالب علوم شناختی است، این کنفرانس ها می تواند تخصصی باشد و در آنها راجع به آخرین پیشرفت ها و دستاوردهایی که وجود دارد صحبت شود، و نیز می تواند کاملا جنبه ترویجی داشته باشد و یک سری تکنیک هایی حاصل از روانشناسی شناختی که برای بهبود بخشیدن به وضعیت بیماری های معین وجود دارد، آنالیز شود.

حضور علوم شناختی در عرصه خبر

از دیگر کارها مسأله خبررسانی و اطلاع رسانی است، کار خوبی که در این حوزه می توان انجام داد این است افرادی که آشنایی کامل با مبانی علوم شناختی دارند یک سری متن مناسب را که به درک بیشتر افراد غیر متخصص اما تحصیل ­نموده یاری می­کند انتخاب و ترجمه نموده و اینها را در اختیار مطبوعات قرار دهند.

فارس: از نظر شما در حال حاضر مشکل رسانه ها در چیست؟

کریم زاده: مسئله ای که من در حوزه مطبوعات و رسانه می بینم این است که کسانی کارهای ترجمه یا تالیف را انجام می دهند که صلاحیت کافی ندارند، به دلیل اینکه انگیزه ها، انگیزه هایی غیر علمی است. نتیجه هم فراوری یک سری متن است که نفهمیده و سرسری نوشته یا ترجمه شده اند و کسی نمی تواند از آنها سر در بیاورد و نه تنها به دانشجو یاریی نمی­کند بلکه باعث سردرگمی و بد­آموزی هم می ­شود، از آنجا که آدم های محدودی در ایران هستند که صلاحیت لازم برای انجام این کار را دارند باید به افرادی که تخصص این کار را دارند پیشنهاد داد.

مسأله دیگر آشنا کردن مخاطبان کمی بالاتر از سطح متوسط است؛ یعنی افراد غیرعامی، این افراد را می توان به وسیله رسانه با منابع مطبوعاتی پایگاه های داده و مقاله های مهمی که در مطبوعات جهان در زمینه های علوم شناختی انتشار می ­یابد آشنا کرد.

خیلی از کارنمودهای رسانه در واقع به پژوهش در مبانی علوم شناختی برمی شود، به عنوان نمونه وقتی می خواهیم یک برنامه تبلیغاتی کوتاه مدت بسازیم اهداف معینی از ساخت این برنامه وجود دارد و قصد داریم مطالبی را به بیننده یا مخاطب منتقل کنیم، اینکه برنامه ها چگونه ساخته شود، تحت تاثیر کارکرد مغز قرار می گیرد.

اینکه ذهن بیننده یا مخاطب در دقایق اول چقدر از مطلب را می گیرد برحسب زمان برنامه و نوع پیغامی که قرار است منتقل شود متفاوت است

یکی از مهم­ترین مفاهیم ذهنی که در علوم شناختی آنالیز می­ شود مفهوم توجه و چگونگی کارکرد آن در ذهن انسان است. یکی از نتایج شناخت مکانیسم توجه که خیلی مهم است این است که به شما می­ گوید که مثلاً حرف اصلی هر برنامه­ ای حدوداً در چه دقیقه ای باید بیان شود تا ذهن بیننده یا مخاطب پیش از از دست دادن توجه اش آن را دریافت کند.

امروز علوم شناختی جزء موضوعاتی هست که در معاونت علمی ریاست جمهوری مطرح شده است کمتر رشته هایی هستند که به شکل مستقل در این نهاد مطرح شده باشند و این مسأله نشان می­دهد که در جامعه­ علمی و سیاسی اهمیت علوم شناختی تا حدی درک شده است. اما کار مهمتر این است که توجه به علوم شناختی با رعایت استاندارد­های علمی دنبال شود.

انتهای پیغام/

منبع: خبرگزاری فارس
انتشار: 19 مهر 1398 بروزرسانی: 6 مهر 1399 گردآورنده: konline.ir شناسه مطلب: 338

به "کارکردهای رسانه و ارتباط آن با پژوهش در مبانی علوم شناختی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کارکردهای رسانه و ارتباط آن با پژوهش در مبانی علوم شناختی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید