نویسندگان ایرانی تبار با شهرت جهانی
به گزارش کی آنلاین، روزنامه شهروند - یاسر نوروزی: گفتم این خانم کیست که رمان زندگی فروغ فرخزاد را نوشته؟ چون اسمش بود جازمین دارزنیک. ترانه مرغ اسیر هم اسم کتابش بود. چاپ به چاپ، پشت هم می رفت و سال 97، یکی دو ماهه، سه چهار چاپ آن رفت. با این حال اسمش هم به گوشم نخورده بود؛ نه به عنوان رمان نویس، نه محقق، نه منتقد. سرچ کردم دیدم پراکنده هایی راجع به او در سایت های داخلی نوشته اند و دست و پا شکسته گفته اند کیست. قصه فهمیدم چیست. ماجرا برمی گشت به نسل جدیدی از نویسندگان ایرانی که اسم و رسمی بین نویسندگان معاصر دنیا به هم زده اند، اما نه برای نوشتن به زبان مادری. درواقع زاده آسیا بودند، اما نه درگیر جبر جغرافیا. رفته بودند. جای دیگری بزرگ شده بودند. حتی بعضی شان خودشان را ایرانی نمی دانستند، اما به هرحال پای شناسنامه یا آن سجل اجنبی که خورده ایرانی؛ نخورده؟! نمی دانم. این خانم جازمین که اصلا فارسی هم بلد نبود صحبت کند. چون در یکی از شبکه های اجتماعی برایش پیغام دادم، اما دیدم در جوابم نوشته: Sorry, I Cant Speak Farsi
یاسمین درزنیک
خب این گزارش را با همین خانم یاسمین شروع کنم، چون چند صباحی گپ زدیم. من با انگلیسی شکسته بسته، ایشان هم به زبان نامادری. همان ابتدا هم گفت: من یاسمین هستم. به من نگو جازمین! درواقع ناشر ایرانی برداشته بود اسم یاسمین را خارجی کرده بود، لابد برای فروش بیشتر! نام خانوادگی اش هم درزنیک بود. بعد گفت اصلا خبر ندارد کتابش در ایران ترجمه شده. درواقع ناشر بی خبر برداشته بود رمانش را ترجمه کرده بود و بی حق و حقوق پخش کرده بود دل بازار. بازار کتاب ایران هم که دل گنده است و قوانین حق انتشار در آن گم می گردد. برای همین کی به کی است! تو می توانی کتاب برنده نوبل را بدون اجازه اش اینجا ترجمه کنی، چه رسد به کتاب ایرانی تباری دور و بعید!
در هر حال ترانه مرغ اسیر، رمانی با روایتی خطی و خواندنی بود درباره زندگی فروغ، هرچند در مقاطعی آمیخته با تخیلات نویسنده. پیشتر البته در ایران خانم مریم جعفری هم رمانی درباره زندگی فروغ چاپ کرده بود به نام شهرآشوب (نشر شادان). اما ترانه مرغ اسیر سرشروعی شد برای بنده در جهت شناخت بیشتر این نسل؛ نسلی که ایرانی هستند، اما به زبان فارسی نمی نویسند. پیروز هم شده اند. مثلا یاسمین درزنیک با رمان اولش، دختر خوب به فهرست پرفروش های نیویورک تایمز راه پیدا کرد و برای این کتاب دو جایزه کمیته حقوق بشر ویرجینیا و سانفرانسیسکو را گرفت. ترانه مرغ اسیر را هم مثل دختر خوب به انگلیسی نوشته که نیویورک تایمز آن را رمانی زیبا با داستانی شکوهمند خوانده بود. درزنیک متولد ایران است؛ از مادری ایرانی و پدری آلمانی که در کودکی از ایران رفته و درحال حاضر در آمریکا زندگی می کند. برایم نوشت: اگر ترجمه کتابم را بفرستی، لطف بزرگی کرده ای. ما هم عرق ملی مان زد بالا گفتیم: حتما، چرا که نه! بعد خواندم نوشته مادرش اگر ببیند کتابش به فارسی چاپ شده، به آرزویش می رسد. برایش فرستادم. به آرزویش رسید.
آتوسا مشفق
دنبال خانم مشفق نگردید، چون گشتم نیافتم. بعد دیدم که گویا منزوی طور و مطرودحال و اینهاست و اصلا نه اهل فضا های مجازی است، نه حتی واقعی! درواقع قرنطینه شخصی را زودتر از کرونا شروع کرده! همین هفته پیش هم در گفت وگویی با گاردین چیز هایی در این باره گفته بود که چندان مهم نیست؛ از این امیدواری های تکراری است و نمی نویسم اینجا! آنچه مهم است رمان آیلین او است که در ایران با سه ترجمه گلاره جمشیدی (نشر چترنگ)، سیدمهدی موسوی (نشر شمشاد) و مسلم بخشایش (انتشارات نظری) چاپ شده (البته بدون اجازه نویسنده!)، اما درباره نویسنده بگویم که سال 1981 از مادری کروات و پدری ایرانی در بوستون به دنیا آمده است و به زبان انگلیسی هم می نویسد و پیروزیت های زیادی هم داشته است.
سال2014 برای رمان مک گلو در فهرست نهایی جایزه بوکر قرار گرفت، سال 2016 برای رمان آیلین جایزه بنیاد همینگوی را برد و سال بعد هم برای نوشتن رمان سال استراحت و آرامش به شدت تمجید و تحسین شد. او حالا به چنان شهرتی رسیده است که دیوید سداریس، طنزپرداز معروف آمریکایی هم در گفت وگویی اشاره کرده بود بی صبرانه منتظر رمان بعدی اش است؛ هرچند رونمایی از این رمان با عنوان داستان تنهایی به علت وضع کرونایی جهان فعلا به تعویق افتاده است. فضای آثار مشفق نوعی طنز سیاه است با کاراکتر های نامتعارف؛ در مک گلو، ملوانی مست را می بینید که به جرم قتل دوستش به زندان افتاده است، در آیلین همراه کارمند زندان در فضایی آکنده با روان گردان ها و قرص و اعتیاد و قتل و تجاور دست و پا می زنید و در سال استراحت و آرامش هم به دختری جوان و زیبا می رسید که با گرایش به مخدر های تجویزی می خواهد زندگی را فراموش کند.
مارشا مهران
عجب مرگ غم انگیزی داشت این مارشا مهران؛ نویسنده ناب آش انار که سن وسالی هم نداشت وقتی مرد؛ 36 سال. جسدش را در خانه اش در ایرلند پیدا کردند. احتمال قتل هم وسط آمد، اما پلیس شک و تردید های اینچنین را مردود دانست. گفتند از بیماری التهاب روده رنج می برده است و پزشکی قانونی هم گفت به علت مسمومیت مرده. هرچند هیچ وقت دلیل قطعی مرگ تعیین نشد، اما پرونده بسته شد؛ پرونده نویسنده ای که سال1977 در تهران به دنیا آمد، اما در آرژانتین بزرگ شد. سه چهار سال بیشتر هم نداشت که خانواده اش از ایران رفتند. رفتند آرژانتین و آنجا رستورانی زدند که دستمایه اصلی رمان مارشا مهران شد. به فارسی نمی نوشت، اما جالب است طعم طعام سرزمین مادری همچنان چاشنی کارش بود.
در آش انار از دلمه دارد تا زعفران ایرانی. این رمان را یکی از ناشران معتبر انگلیسی زبان، رندم هاوس، چاپ کرد و شیکاگو تریبون درباره آن نوشت: کتابی اشتهابرانگیز. حیف که به فارسی ترجمه نشده، چون حتی در ساختار رمان هم از نحوه تهیه غذا های مختلف استفاده کرده و رمان را به طعمی مطبوع آغشته. غذا برای او فقط رفع گرسنگی نبود، بلکه نوعی هم زیستی با طبیعت و فرهنگ کشور های مختلف بود. در آش انار سه خواهر ایرانی با دست پخت شان همه را حیرت زده می کنند و خوانندگان هم دقیقا همین حس را دارند. او سال 2008 دومین رمانش را هم با عنوان گلاب و نان سودا منتشر کرد، اما زندگی اش به رمان های بعدی نرسید. سال 2014 جسدش را بعد از یک هفته در خانه پیدا کردند و تمام.
مریم مجیدی
از سه نویسنده ایرانی تبار نوشتم که به زبان انگلیسی نوشته اند؛ حالا، اما نویسنده ای دیگر را از همین نسل مهاجر معرفی کنم از پدر و مادری ایرانی که به فرانسه می نویسد. 6ساله بوده که از ایران رفته و 16 سال بعد برگشته؛ یعنی 22سالگی. زبان مادری را خوب صحبت می کند، اما به خاطر اینکه از کودکی در فرانسه بزرگ شده، به زبان فرانسه می نویسد. جالب اینجاست برای اولین رمانش هم مفتخر به دریافت جایزه گنکور شده؛ جایزه ای که فهرست برندگان آن پر از چهره های پرطمطراق ادبیات جهان است؛ نویسندگانی نظیر مارسل پروست، آندره مالرو، روبر مرل، رومن گاری، پاتریک مودیانو، مارگریت دوراس و... در هرحال که رمان مارکس و عروسک در سال 2017 جایزه گنکور را برد و همین باعث شد به 14 زبان جهان ترجمه گردد (هرچند به فارسی ترجمه نشده).
قصه رمان درباره سرگذشت مهاجرت خانواده اوست، اما ابعاد غربت در آن رنگ و بوی ادبیات مهاجرت در مفهوم کلی را ندارد. در واقع اگر بخواهیم به شکلی مختصر نوعی طبقه بندی از این نوع ادبیات ارایه کنیم، می گردد این طور دسته بندی کرد؛ گروهی که بیشتر مفهوم غربت یا یافتن هویت دوباره را در فرهنگ جدید مطرح می کنند و گروهی که هویت از همان ابتدا برای آن ها جزو پرسش های محوری است؛ چراکه روی مرز ایستاده اند؛ خانواده ای ایرانی داری، اما در فرهنگی دیگر زندگی کرده ای، بزرگ شده ای و نوشته ای: حرف زدن به زبان مادری، نوشتن به زبان نامادری...
دینا نیری
دینا نیری فارغ التحصیل دانشگاه پرینستون است. کارشناسی ارشدش را هم از هاروارد گرفته. تیرماه سال گذشته هم بود که این نویسنده ایرانی آمریکایی، برنده جایزه ای در آمریکا شد. نویسنده ای که خیلی از ما اسمش را هم نشنیده ایم. او در سن 8سالگی ایران را ترک کرده، دو سال در کمپ زندگی کرده و در 10سالگی به آمریکا رفته. از این نویسنده ایرانی تا به حال دو رمان منتشر شده: یک قاشق چای از زمین و دریا و پناهنده. رمان هایی که درباره آوارگان و مهاجران جهانست و به زبان انگلیسی. نیری مقاله نویسی چیره دست است و با مجلاتی، چون نیویورک تایمز، لس آنجلس تایمز، گاردین، وال استریت ژورنال و آتلانتیک همکاری می کند. در کنار این مهارت ها و قلم زدن ها، نیری در کارگاه های نویسندگی دانشگاه آیوا هم شرکت داشته. بعد ها که از این دوره ها فارغ التحصیل شد، حتی به استادی هم رسید و حالا استاد کارآگاه های نویسندگی همان جاست. تازگی هم پیروز شده جایزه پل اینگل را دریافت کند. جایزه پل اینگل هرساله به نویسندگان، ناشران، ویراستاران و معلمانی که در آثارشان به موضوعات روز جهان و همچنین بهترشدن جهان در آثار ادبی می پردازند، اهدا می گردد. او حالا ساکن آمریکاست.
فیروزه جزایری دوما
عطر سنبل، عطر کاج به سرعت بین مردم پیچید و همه از خالق آن به عنوان یکی از نویسندگان محبوب ایرانی گفتند. هرچند زمان زیادی نگذشت که فیروزه جزایری در گفت وگویی از خوانندگان فارسی زبان تمنا کرد کتاب هایش را که به فارسی ترجمه شده، نخرند و نخوانند! عجب معرکه ای بود! چون بعضی ترجمه ها از آثارش آن قدر افتضاح بودند که اصولا نمی فهمیدی درحال خواندن یک متن فارسی هستی یا ترجمه درهم و برهم گوگل ترنسلیتور. اما همچنان کتاب هایش را خریدند و به حرف نویسنده گوش نکردند! عطر سنبل، عطر کاج با نوعی شوخ طبعی به بعضی سنت های ایرانی اشاره داشت؛ البته با انتقاد هایی هم همراه شد. بعضی ها گفتند نویسنده رسم و رسوم ایرانی را به سخره گرفته و از این حرف ها که یک مقدار مته به خشخاش گذاشتن است و به نظر بنده دور از حوزه نقد و نقادی. ضمن اینکه نویسنده در ایران بزرگ نشده و چه انتظاری می گردد داشت؟
او متولد 1334 در آبادان است، اما در سن هفت سالگی به همراه خانواده از طرف شرکت نفت ایران که پدرش در آن به عنوان مهندس کار می کرد، به شهر ویتیر در کالیفرنیا رفت. بعد از دو سال زندگی در آمریکا هم به ایران بازگشت و در اهواز و تهران بود. دو سال بعد، اما دوباره خانواده اش به آمریکا برگشتند و فیروزه جزایری برای تحصیل به دانشگاه برکلی رفت. آنجا با مردی فرانسوی ازدواج کرد و... زندگی خصوصی اش را بروید در اینترنت بخوانید؛ به ما ارتباطی ندارد. آنچه مربوط است، شهرتش در نوشتن است که به کتاب عطر سنبل، عطر کاج برنمی گردد. جزایری به خاطر نوشتن کتاب خاطره بزرگ شدن یک ایرانی در آمریکا معروف شد. این کتاب یکی از پرفروش ترین کتاب های آمریکا در چند سال اخیر بود و یکی از سه نامزد نهایی جایزه ترنر در سال 2005؛ همین طور نامزد جایزه پن در بخش آثار خلاقه غیرتخیلی.
پروچیستا خاکپور
اسم کتاب آنقدر ها تأمل برانگیز و عجیب بود که بخواهم بدانم نویسنده اش کیست: پسران و دیگر اشیای قابل اشتعال! خاکپور، نویسنده ایرانی آمریکایی، این رمان را سال 2007 به زبان انگلیسی نوشت و همان سال هم جایزه کتاب کالیفرنیا را برد. پسران... به فهرست بهترین کتاب های شیکاگو تریبون هم راه پیدا کرد و کتاب برگزیده نیویورک تایمز هم بود. این ها همه افتخارات رمان اولش بود. سال 2014 هم رمان دوم را با عنوان وهم منتشر کرد که در فهرست 30 کتاب برتر سال به انتخاب نشریه هافینگتن پست جای گرفت. حدود دو سال پیش هم سومین رمانش با عنوان مریض چاپ شد. خاکپور در پسران... به نسل های مختلف مهاجران پرداخته، در وهم سراغ درگیری شخصی خودش با بیماری غدد لنفاوی رفته و در مریض دوباره کندوکاوی درباره بیماری کرده است. خاکپور متولد 1357 در تهران است و حالا ساکن نیویورک. به انگلیسی می نویسد و در آمریکا به شهرت رسیده است. چهارساله بوده که به آن کشور رفته و تمام تحصیلاتش را هم طبیعتا آنجا به خاتمه برده؛ مدرک عالی در رشته نویسندگی خلاق. او هنوز هم برای نشریات و روزنامه های آن کشور می نویسد.
علی عراقی
خب انتهای این گزارش تقریبا کپی است! کپی محض که نه البته؛ واقعیت این است هفته گذشته تازه با نامش آشنا شدم و اصلا این گزارش را به همین مناسبت نوشتم. در واقع علی عراقی را اصلا نمی شناسم و آنچه در خاتمه می آورم، به نقل از آمازون است و ترجمه خبرگزاری کتاب. مختصر اینکه علی عراقی، نویسنده ایرانی آمریکایی رمان بی مرگی های تهران است. از انتشار رمانش هم زیاد نمی گذرد؛ به تازگی در 400 صفحه به انگلیسی منتشر شده و نشر معتبر ملویل هاوس در آمریکا آن را چاپ کرده. چندان سر درنیاوردم رمان درباره چیست، اما دست کم می دانم از آن نوع رمان های رئال جادوست. احمد ترکاشوند، شخصیت اصلی رمان که کودکی اش را در خانه ای در تهران گذرانده، کم کم خاطراتش را به یاد می آورد؛ خاطرات خانه پدری که گویا نفرین شده. مجله پابلیشرزویکلی درباره رمان این نویسنده نوشته رمانی تأثیرگذار و آن را با آثار آلخو کارپانتیه، نویسنده کوبایی و رمان های مارکز مقایسه کرده. کاترین دیویس، رمان نویس آمریکایی هم درباره رمانش گفته: اولین رمان خیره کننده این نویسنده ایرانی چیزی را به ما می دهد که در اخبار نمی توان یافت. ورود به قلب، مکانی است که گمان می کنیم به عنوان ایران می شناسیمش. رمان او ایران هزار و یک شب است و او شهرزاد قصه گوی ما. قصه ای که او تعریف می کند باشکوه، بی رحمانه و مسحورکننده است و مانند قصه های شهرزاد برای زنده ماندن حیاتی است. علی عراقی حالا ساکن سن لوئیس آمریکاست و دانشجوی دکترای ادبیات تطبیقی دانشگاه واشنگتن.
منبع: برترین ها